vasael.ir

کد خبر: ۸۱۷۸
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۶:۲۲ - 23 April 2018
شاخصه های اجتهاد تمدن ساز/ بخش 2

کرسی ترویجی| ضرورت شناخت فقیه تمدنی از پیشینه تمدن ها

وسائل- حجت الاسلام والمسلمین الویری در تبیین فقیه تمدنی گفت: فقیهی که درکی از تمدن به این معنی که فقیه یک نمونه تمدن را بشناسد و با پیشینه تمدن ها آشنا باشد، نداشته باشد، بحث ها همان بحث های علمی خواهد شد که در بهترین حالت در متنی نوشته می شود و از آن فقه تمدنی بیرون نمی آید.

به گزارش خبرنگار وسائل، کرسی ترویجی «شاخصه‌­های اجتهاد تمدن ساز» با ارائه حجت الاسلام والمسلمین احمد رهدار؛ عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) و نقد حجت الاسلام والمسلمین محسن الویری؛ عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) و حجت الاسلام محمد حسین ملک زاده سه شنبه ۲۸ فروردین در دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم برگزار شد که بخش نخست آن را می توانید در اینجا مشاهده کنید و بخش دوم آن در ذیل تقدیم می شود.

حجت الاسلام والمسلمین الویری:

از نکات ارائه‌شده 5 نکته را ارائه خواهم کرد. نکته اول عنوان بحث است، آن چیزی که اعلام‌شده بود اجتهاد تمدن ساز بوده است، آنچه که در برگه‌ای که آقای رهدار ارائه کردند اجتهاد تمدنی بود. بنده نسبت به هر دو تأملاتی داشته‌ام، گفته شد که اجتهاد تمدنی را مختصر شده اجتهاد تمدن ساز بگیرید، همه ایراد ها در اینجا تجمیع شد و تأملاتی که اراده می‌کنم ناظر بر هر دو عنوان است.

نقدی بر عنوان اجتهاد تمدن ساز

اگر اجتهاد تمدن ساز را مبنا قرار دهید پیش فرضی دارد که نمی‌شود گریزی از آن داشت، نمی‌توانیم بگوییم مسامحه در تعبیر است. عنوان یک عنوان واقع‌گرایانه ای است این پیش‌فرض در آن وجود دارد که اجتهاد به معنای فرآیند فقه می‌تواند تمدن درست کند. پیش‌فرض یک نگاه بسیار تقریرگرایانه در باره تمدن است که گویی تمدن امر بسیط و ساده‌ای است که اگر کسی اجتهاد داشته باشد و آن‌ را به کار بست خروجی آن یک تمدن بشود و اگر یک فرآیندی را یک فقیه طی کرد و چند سال بر روی یک موضوع کارکرد، منتظر باشیم که از یک تمدن رونمایی بشود.

ابزارهای لازم برای ساختن تمدن این‌گونه نیست که تحت سیطره و سلطه یک فقیه با بینش تمدنی باشد. اگر این اجتهاد تمدن ساز باشد این اشکال به آن وارد است که همه عوامل در اختیار آن نیست و کافی نیست و از این عنوان باید دست برداشت.

اگر اجتهاد تمدنی بگیرید و تمدنی را با عنوان یک صفت برای اجتهاد در نظر بگیرید به شدت عنوان مبهمی است و ناظر بر کجای اجتهاد است؟ فرآیند یا برآیند کار؟ اگر از اجتهاد تمدنی این برداشت را داشته باشیم که اگر یک جامعه متمدن را در نظر بگیریم، جامعه تمدن یافته، کسی در آنجا کار فقهی و اجتهاد انجام بدهد، اجتهاد تمدنی است چون در یک جامعه متمدن کاری اجتهادی انجام می‌دهیم. نسبت به این‌گونه موارد این قید احترازهای لازم را ندارد یعنی اگر آن جامع افراد باشد مانع اغیار نیست خیلی از چیزها در دل آن وارد می‌شود که ما نمی‌توانیم آنرا بپذیریم.

آیا مراد شما اجتهادی است که بر فرآیند تمدن کمک کند اگر اجتهاد تمدنی در نظر بگیرید؟ یا اجتهادی که در یک تمدن وجود دارد؟ یا اجتهادی که فرآیند را شامل می شود؟

در این نوشته شما این جمله بوده است که ما استنباط و اجرای دینی تمدن، حال اکر بنده برعکس این را بیان کنم و بگویم اجتهاد تمدنی یعنی استنباط و اجرای تمدنی دین، اینها را چطور این عنوان می خواهد از آن پرهیز کند؟ بنابراین عنوان را عنوان مناسبی نمی دانم.

اجتهاد با رویکرد تمدنی

پیشنهاد بنده عنوان اجتهاد با رویکرد تمدنی است، رویکرد یک روح کامل حاکم بر فرآیند اجتهاد است، این‌گونه که شما اجتهاد تمدنی را با این قید اضافه می‌کنید ابهام زیادی دارد و می‌تواند پرسش‌های زیادی را ایجاد کند. اما اجتهاد با رویکرد تمدنی تعبیر روشنی است. همانند بحثی که در میز تمدنی آن را دنبال می‌کنیم، در آنجا واژه بینش را محور قرار داده‌ایم، اجتهاد به همراه بینش تمدنی و رویکرد که پیشنهاد دیگری است و جایگزین واژه بینش، که هرکدام نکات خاص خودش را دارد این‌ها عنوان خوبی است.

همانطور که علی القاعده پیش فرض شما هم بوده است قرار نیست ما نظام فقهی را دگرگون کنیم، می خواهیم نظام فقهی موجود را با نهایت اعتنا و اهتمام حفظ کنیم، مراد بنده از فقه موجود فقه جواهری است، آن سنت ها، شالوده ها است و قرار نیست چیزی تغییر کند و از این به بعد فقها به جای آنکه بیایند ابتدا به سراغ تاسیس اصل بروند از جای دیگری شروع کنند. اینگونه نیست و آن فرآیند برسر جایش قرار دارد، اما اکنون همان کار را می خواهند با نگاه دیگری انجام شود، مراحل همان مراحل است، فرآیند همان فرآیند است اما اکنون در یک نگاه و وسعت دیگری.

ضرورت آشنایی فقیه تمدنی به پیشینه تمدن ها

نکته دوم این است، آنچه که ذکر شد اگر فقیهی را در نظر بگیریم و به همه آنچه که آقای دکتر رهدار اشاره کردند پایبند باشد و عمل کند، آیا انصافا فقه تمدنی ایجاد خواهد شد؟ فقیهی که در بحث های شما هیچ اشاره ای به درک تمدنی به این معنی که فقیه یک نمونه تمدن را بشناسد با پیشینه تمدن ها آشنا باشد، یونان باستان را تمدن می داند یا خیر؟ آمریکای لاتین و آفریقا در حوزه تمدنی می داند یا خیر؟ تمدن اسلامی گذشته را از کی تا کجا چه به لحاظ مکانی و زمانی چه قلمرویی برایش قائل است؟ یا اینکه تمدن های اکنون جهان کدام هستند؟ چین را یک تمدن می داند یا خیر؟ چه تحلیلی از تمدن غرب دارد؟

همه اینها مورد بی مهری قرار گرفته است بدون اینها هرچقدر فقیه بر این مسائل وارد نباشد درک تمدنی نداشته باشد، بحث ها همان بحث های علمی خواهد شد که در بهترین حالت در متنی نوشته می شود.

نقدی بر مبانی

نکته سوم، در خصوص ابهامات و پرسش‌هایی است درباره اجزای مباحث ارائه شده، به طور مثال چهار مبانی که ذکر شد، جامعیت، معقولیت مدیریت فقهی، جهانی بودن و مکلف تمدنی به یک معنا نابسامان می‌دانم. بحث جامعیت دین و جهانی بدون دین پیش فرض کلامی است. معقولیت مدیریت فقهی یک پیش فرض برون دینی و بحث اجتماعی است، مکلف تمدنی یک بحث کاملاً درون دینی و فقهی است که در واقع اگر قرار شد که تمدن یک رویکرد باشد این رویکرد فقط متوجه فقیه نیست بلکه متوجه مکلف نیز است.

به نظر بنده مبانی باید دقیق منقح شود، مبانی کلامی از پیش فرض های اجتماعی از یکدیگر تفکیکی شود، مبانی فقط منحصر به مبانی کلامی نیست ممکن است مبانی غیر کلامی هم در اینجا داشته باشیم، این مبانی باید از این بساطت و سادگی و تشویش بیرون بیاید، مدون شود و از جنبه‌های مختلف ذکر شود.

فقه تمدنی، فقه همگراست

همچنین در بحث استلزامات، فقه مقارن را عمدتاً در حد همین‌که به فقه اهل سنت نیز نظر داشته باشیم محدود کرده‌اید، که نکته خوبی است و البته افسوس می‌خوریم که چرا از این آورده‌های فقهی اهل سنت به شکل بایسته از آن استفاده نمی‌کنیم. اما فقه تمدنی بسیار فراتر از فقه مقارن و فقه تعاملی است که اگر فقه کنونی ما تقابلی باشد و پیشنهاد جایگزین فقه تعاملی باشد به جای فقه تقابلی، فقه تمدنی فقه همگرا است، تفاوت فقه همگرا با فقه مقارن این است که نه فقط از همه مبانی و ابعاد اهل سنت بی اعتنا به آن نگاه می‌کنند شاید اعتنا بکند و یک آورده‌ای برایش نداشته باشد، اما حتی به حل مشکلات جوامع سنی نشین نیز می‌اندیشد نه فقط به حل مشکلات جوامع سنی نشین به حل مشکلات جامعه بشری هم می اندیشد.

این‌گونه نیست که فقط در قلمرو فکر کنید کدام مسئله من است، اگر امروز مسئله محیط‌زیست یک مسئله عمومی است فراتر از جامعه ایرانی و شیعی است اگر پاره‌ای از مباحث حتی همانند مواردی که درباره آسیب خوردن لایه اوزون و ... باشد مسئله فقه همگرا است.

فقه همگرا می‌اندیشد که چه بکند، هر جا سخن از تمدن آمد لازمه از بحث همگرایی است. نمی‌توان به تمدن واگرایانه اندیشید. فقه تمدنی به همه ظرفیت های موجود نه فقط در فقه اهل سنت به همه روش هایی که در دیگر ادیان برای فهم دین و مانند این‌ها است می‌تواند نظریه ایجابی داشته باشد.

بنابراین در بحث استلزامات به جای فقه مقارن فقه همگرا را پیشنهاد می‌دهم، در بحث روش‌شناسی نیز انصافاً مباحث روش‌شناسی به نظر می‌رسد با سرعت نوشته شده است، توجه به مقاصد الشریعه پیامد روشی دارد اما روش را در این حد نمی‌توان به یک معنا تقلیل داد و به حاشیه برد.

همچنین در پاره‌ای از اصطلاحات، به طور مثال فاز دیدن احکام حتماً تبیین می‌خواهد. عدم انضباطی که در بحث آسیب مورد جای دیگری این اصطلاحات، اصطلاحات مبهمی است، سرپرستی تاریخ برای ما اهل تاریخ خوب است اما یعنی چه که ما در حیطه فقه تمدنی تاریخ سرپرستی داشته باشد یا ما می‌خواهیم تاریخ را سرپرستی کنیم، این‌ها اصطلاحاتی است که حتماً تبیین روشنی می‌خواهد.

شاخص اندازه گیری فقه موجود چیست؟

نکته دیگر پرسش‌هایی است که انتظار می‌رفت پاسخ داده شود که نشد، هر وقت ایده و اندیشه جدیدی که می‌آید به یک پرسش حتماً باید پاسخ داده شود که شاخص اندازه‌گیری چیست؟ شما با چه معیاری می‌توانید این را اندازه بگیرید؟ اگر بخواهیم وضعیت فقه تمدنی در جامعه و حوزه را نرخ‌گذاری کنیم، با چه مؤلفه‌هایی نمره می‌دهید؟

همچنین بحث فقه اجتهاد تمدنی را کسی این‌گونه بیان کند که یک بحث کاملاً هرمنوتیکی است یا جامعه‌شناختی علم است، شهید مطهری جمله معروفی دارد و گفته است فتوای فقیه شهری بوی شهری گری می‌دهد و فتوای فقیه روستایی بوی روستایی گری می‌دهد، بنده هم ادامه می‌دهم و می‌گویم فتوای فقیه تمدنی بوی تمدنی گری می‌دهد یعنی عملاً بحث اجتهاد تمدنی را به‌پیش فرض‌های فقیه به ذهنیت فقیه به حالات فقیه به‌مثابه کسی که به سراغ نص و متن می‌رود و می‌خواهد چیزی را استنباط کند به آن سمت‌وسو می‌برم. موضع شما نسبت به این چیست؟ این‌ها پرسش‌های بنیادی است که باید پاسخ داده شود.

همچنین اینکه فرض بفرماید که اگر بگویم بحث از منظر جامع  شناختی علم نگاه کنم، یعنی اگر فقه در بستر روستا صورت بگیرد در این فضا قلمرو مسئله‌اش همین چیزی است که در روستا است، همین فقیه به شهر بیاید با مسائل جدیدتری روبرو است و اگر فقیه بیاید در گستره تمدن بر مسند فقاهت بنشیند و بخواهد فتوا بدهد دایره نگاهش متفاوت خواهد شد.

در بحث فقه مقاصد اگر مقاصد، مقاصد احکامی و شریعت است و به این معنی باشد و ما بتوانیم تمدنی برون از را آنجا اثبات کنیم دیگر از بحث توصیه بیرون می‌آید و الزام است، باید به این سمت رفت و عملاً باید از آن مقاصد به همه مراحل اشراب شود. اگر قرار شد اشراب بشود کجا را باید متأثر کند؟ آیا دایره منابع را اضافه می‌کند؟ بر روی روش اثر می‌گذارد؟ آیا روی فرآیند اثر می‌گذارد؟ این‌ها نکات بنیادی است که باید صورت بگیرد و اگر مقاصدی ببینید فقهای پیشین ما که چنین توجهی نداشته‌اند چرا و چگونه بحث نبض جامعه در دستشان بوده است؟ و آن جمله معروفی که امام می‌فرمایند فقیه باید نبض نه‌فقط اکنون جامعه بلکه آینده جامعه در دستشان باشد، کسی همانند علامه حلی که با این نگاه که نیامد بگوید مقاصد شریعت ما مقاصدی است تمدن‌آفرین یا معطوف به تمدن بر پایه آن فقه را تدوین کند اما فقه یک فقه جدی پویا حل‌کننده مشکلات بوده است.

مثال‌های شما درباره خانواده و مانند این‌ها خیلی فراتر از بحث فقه حکومتی پویا و زنده نیست. کجای آن تمدن نیست الزاماً؟ جامعه اسلامی ایران 50 سال دیگر با چالش‌های جدی روبرو است و فقیه حکومتی برای آن لازم است و به نظر می‌رسد خوب است بیاید و در این زمینه موضوع را تغیر دهد./ف

ادامه دارد ...

تهیه و تنظیم: علیرضا فلاحی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۳ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۰:۵۲
طلوع افتاب
۰۶:۱۴:۳۶
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۵۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۲:۳۴
اذان مغرب
۲۰:۱۰:۳۹